سفارش تبلیغ
صبا ویژن

وکیل بانو
قالب وبلاگ

بسمه العادل

   امروز برای تشخیص هوِیّت و گواهی عدم سوئ پیشینه که در جامعه ما درست مانند تمام به جا تکلّم کردنهای ِدیگرمان!!! سوئ پیشینه مینامیمَش!!! به ... رفتم . درست هنگام رد شدن از ان گِیت با عظمت ! که هنوز هم سرّ وجودی اش را نمیدانم! پیرزن نابینایی استمداد راه نشانی داشت ! بعد از تحویل مقدّس گوشی ِهمراه ، دست پیرزن نابینا را گرفتم تا یک طبقه ای را همسفر درد دلش باشم... دردی شبیه فرزندان  به زندان نشسته ای که مادری به دنبال شناسنامه شان است... و این ها حرف های او بود فارغ از حقیقت یا حقیقت نما بودنِشان... بعد از پرس و جو و راهنمایی یک وظیفه به اتاق آقای ... رفتیم و به محض ورود...

  چه حدس میزنید؟؟؟

........................................

    اساتیدِ درگذشته و قرین رَحمت حضرت دوست ، در کتابهای ِ تألیفی حاصل عمر؛ و اساتیدِ در قید حیات که عمر با عزّتشان دراز باد ! ؛ به من آموختند ، مجازاتها سالهاست شخصی شده اند ! دیگر نزدیکان مجرمان تحقیر نمیشوند... انان محروم از زندگی اجتماعی نخواهد بود... فقط مجرم مسئول است... این اصل شخصی بودن مجازات بعد از مطالعه مداوم تمام مکاتب کلاسیک از عدالت مطلقه  امانوئل کانت تا مکاتب دفاع اجتماعی نوین و تقریرات مارک آنسل ، از اصالت سودمندی جرمی بنتام تا اصالت تحصّل لومبروزو و اِنریکو فری و... برای ما نهادینه شد!!! اینکه  آدمیزاده ای  اعتبار انسانی ِحاصل از آفرینش خویش را با تخدیش قرارداد اجتماعی ، مورد هجمه قرار  میدهد و ما ! "ما"ی عاقل ِدر پی اصلاح جامعه ، او را مجازات میکنیم تا اصلاح شود . هدف آزار مجرم نیست حتی چه رسد به خویشان ِ او... و من آموختم و آزمون دادم! تا روزی با کسوت وکالت یا قضاوت... دِین حاصل از جا خوش کردن و جا پر کردن در صندلی های دانشگاه این مملکت را بپردازم ! اکنون ، در آستانه ی تسویه حساب ... کم کم در می یابم ، آنچه ما آموختیم ، آرزوهای مرحوم دکتر نوربها بود! آنچه در جرم شناسی با واسطه از استاد بزرگوار مرحوم کِی نیا به ما رسید فقط دغدغه های ایشان بود ، و عجیب غبطه خوردم برای فرهیخته گانی همچون دکتر اردبیلی و آشوری و ازمایش که میبینند تمام تئوری های تقرار یافته شان در عمل... وجود ندارند!

    فردی به محض ورود همراه نابینای من شروع به عتاب کرد که ... بماند و وقتی نا شبیه !!! به برخورد دیگرانی که گویا تا به امروز دیده بود با پاسخی قاطع مواجه شد ،  سریعاً تغییر موضع داد!!!! و فقط پیرزن نابینای در جستجوی شناسنامه ! مخاطبش بود !! نمیدانم  چرا  یاد نگرفته ایم آنچه حقمّان است بنام احترام بخواهیم!!! نمیدانم چرا نیاموخته ایم پشت میز بودن، لباسی بر تن داشتن ، و... ، به معنای مسئولیت است و نه محقّیت مطلق!!! وقتی محافظ ارزشها ، بی ارزشی میکند... من تفاوتی بین زندانی و زندانبان ، نمیبینم... جز اینکه زندانی به مدد خدای تعالی خواهد رهید اما زندانبان ... شاید نه! که غرور خود نیکی بینی بدترین ِ غرور هاست!

  به ما آموختند از مجرم دفاع کن! او انسانی است که باید خطایش اثبات و سپس به اندازه همان خطا و هنجاری که شکسته است مجازات شود! به ما آموختند هر جا قانون در برابر متهم قرار گرفت ، تفسیرت را به نفع متهم بیان کن! به ما آموختند با اصرار که همیشه ... همیشه به سمت متهم غَش کنید!!!! و متهم و بر فرض اثبات ، مجرم ، انسانی است که حق دارد و باید به جامعه باز گردد... و تو حقوق میخوانی که بدانی اداره شوندنگان باید در مقابل اداره کنندگان حمایت شوند... که قانون تیغ دو دَم است و فقط باید به عدالت ببرّد و لا غیر!!!

    منتقدم به بی سوادی، منتقدم به حضور اشخاصی که کمترین اطلاعی از آثار سوئ برخوردهای جاهلانه و عوامانه در مواضعی که نیاز به صبر و ظرافت برخورد دارند ، ندارند!!!  جامعه در پرورش یک مجرم مقصّر است! جامعه ای که با بی عدالتی ، فقیر پروری و کوتاهی در تعلیم و تربیت علمی و اخلاقی ، انسانی را که شایسته نیک زیستن است به حال خود رها میکند و تنها زمان عقاب و عتاب است که به وظیفه ی خود عمل میکند! و آنهم نه کامل و درست ! منتقدم به عدم آموزش در ارگانهایی که بواسطه ی رویارویی مستقیم  قدرت و ملّت باید بر لبه ی احترام و عدالت رفتار کنند... رفتارهایی که آثار بلند مدت و بی بازگشت و یا با بهای سنگین در جبران خواهند داشت! بی اخلاقی جاری در سطوح اجتماعات شهری ، و تب لذّت گرایی و لاقیدی ، شاید مزید بر علت شده تا انتقاد یا به چشم نیاید یا ارزش گفتن نداشته باشد! 

   و آرزو اینکه برخوردهای این چنینی کمتر ببینم که شعار سر به راه خویش فرو ببر را ، که مدام برای عزیزترین هایم زمزمه میکنم ، فراموش خواهم کرد!

  و دعایم این است،  عدل الله جلّ و اعلی کم مباد از سر ما آدمها !!!

نرود از یادم ، که مرا می بینی و تو خواهی پرسید و تو قطعاً خواهی پرسید !!!!

 



برچسب‌ها:
[ یکشنبه 91/3/21 ] [ 2:8 عصر ] [ م.رزاقی ]
.: Weblog Themes By WeblogSkin :.
درباره وبلاگ

م.رزاقی
دست نوشته های حقوقی اجتماعی ِ وکیل بانو ؛کار آموز وکالت و دانشجوی کارشناسی ارشد حقوق مالکیت فکری دانشگاه شهید بهشتی
برچسب‌ ها
آرشیو مطالب
امکانات وب
ایران رمان
http://jurist.parsiblog.com/



پیچک