سفارش تبلیغ
صبا ویژن

وکیل بانو
قالب وبلاگ

 بسمه الخالق

       وقتی بعد از دوران فترتی چند ماهه قدم ها را با خاک و سنگ آشتی میدهی، تنها انتظاری که از روزت داری آرامش است و لذت. حالا فرض کن یک شوکِ به معنای واقعی عظیم روی لحظه ات بیفتد! براستی که انسان ضعیف خلق شد! افکار متناقض و رفتارهای کنترل شده در لحظه ی اِبراز ونه در ذهن ، بتو ثابت میکند که هنوز تا چیره گی بر خود،بعنوان بزرگترین مزیّت انسان بودن،فرسنگ ها فاصله است.وقتی برای دقایقی حسّ جاری در رمان مَسخ کافکا را درک میکنی و بد بینی بیمارگونه ی ادبیات دهه 40 روی مغزت سایه می اندازد،با خودت می گویی:لعنت به آدم بودن،روزم خراب شد! امّا فراموش کرده ای که،خالق کلّ شئ،از آنجایی که تو محبوبی  و معشوقی قوائی در اختیارت نهاده تا در هر شرایط روحی با هر شرایط حادث کنار بیائی! این همان راز کشف شده ی سفر نیم روزه ی من بود،که حالا کم کم بعد از نشستن غبار مجادلات عقیدتی،به چشم مینشیند تا یاد آوری اَم کند:دنیا محلّ آموختن است، اگر این توانایی را از دست دادی یا مرده ای و یا مشرف به موتی!

    گاهی احساس ها و حوادث چنان تلخند که طعم گَس ِبودنشان تا مدتها خاطره ی ذهن آدمیزاد است. تصورّات و برداشت های ما از دیگران تا حدّ زیادی منبعث از همین خاطره ها و به معنای درست ذهنیّت های شکل گرفته در بستر زمان است.ما آموخته ایم تعمیم بدهیم.فارغ از صحت یا عدم آن! رفتارهای "فرد" را بر "نوع" بار میکنیم.ما آموخته ایم از خود دفاع کنیم، این میراث پدران غارنشینمان است، که امروز در خِلال روزمرّگی بارها مرورش میکنیم.در رانندگی،روابط کاری و خانوادگی،محیط علمی،آموزشی و... .شاید همین میراث موجب میشود در برابر هر عقیده ی خِلاف باورمان در صورت امکان علمی استدلال و در صورت عدم امکان،حال به هر دلیلی اعمّ از فقد دلیل نزد ما گرفته یا عدم وجود مقتضای پذیرش نزد طرف،دست به دفاع بزنیم! دفاعی بنام توهین! فارغ از اینکه آن سوی مباحثه انسانی است هر چند مخالف! انسانی که فارغ از عقیده اش به حرمت انسان آفریده شدن توسطّ خالق تعالی شایسته ی احترام است.براستی کدام توجیه در کدام مسلکِ فکری به ما جواز تحقیر آدم ها را میدهد؟ آنهم به صرف ابراز عقیده... ! اصلاً انسان یعنی رأی ، نظر ... ابراز کردن نظر حقّ انسان است.البته این ابراز با حقّ دیگران در محترم بودن محدود میشود.صحیح این است که ما فارغ از توهین به یکدیگر آرائِمان را بیان کنیم.امّا در عمل هنوز هم هر چه "من" میگویم صحیح است ولاغیر!!!!

    تجربه انسان بودن،به من آموخت که قضاوت کردن انسان ها در برخوردهای اجتماعی و در روابط انسانی شایسته ذات باریتعالی است.ما مأمور به اصلاح خویشتنیم ونه عیب جویی ِمداوم ِجهان و محتویاتش! حکمت عَلوی به من آموخت آنچه از کاستی در وجودم هنوز یافت میشود به دیگری نسبت ندهم! اِدعایم را به اندازه ی بودنم پایین بیاوَرَم،که در این درگَه مدعی طرفی نبَست، جز ظلالت و ظلمات! که آن که از خود برید رسید و دید آنچه را چشم نامحرم ِعیب جو از پسِ سالهای ادعایش ندید!

زیبایی کنار شدّت بیشتر به چشم می آید

   از ادعا پاک شدن و هم نفس خاک،خالق اَفلاک را ستودن،زیباترین نغمه ایست که بعد از چشیدن طعم ناب طبیعت میتوان در گوش آبشار زمزمه کرد.وقتی سقوطش مرا به یاد هبوطم از بهشت می اندازدوبازگشتش به آسمان نوید رجعتم به خویش است.پای حوادث ایستادن را همنفس تکبیر کوهها می آموزم،وقتی پایداریشان در مقابل اهل زمین و خاکساری شان در پیشگاه خالق شیفته ام میکند.گذشتن از هر راه باریکه ای ، از هر آبراهه ی میگذرم... به یاد می آورم روزهایی که دست امداد الهی از پرده برون آمد و بر سینه نامحرم زد... روی خاک قدم میزنم اما کنار ابرهایی که افتخارشان سر ساییدن به آسمان خلقت است... واین ما حَصَل شعور طبیعت بود در شور نگاهی که همیشه به آسمان خیمه زده... درگیر با خود هست امّا در گیرِ خود نیست... در تب و تاب گذشتن ... شیفته ی همراهی تقدیر با همه ی بازیهای مرموزش... ومن رشد میکنم... وما رشد میکنیم... در همین خاک... کنار همین جویبار... از پسِ همین راه باریکه... با نگاهی که همیشه بر آسمان رحمانیت تو دوخته شده...

 



برچسب‌ها:
[ یکشنبه 91/2/31 ] [ 12:20 عصر ] [ م.رزاقی ]
.: Weblog Themes By WeblogSkin :.
درباره وبلاگ

م.رزاقی
دست نوشته های حقوقی اجتماعی ِ وکیل بانو ؛کار آموز وکالت و دانشجوی کارشناسی ارشد حقوق مالکیت فکری دانشگاه شهید بهشتی
برچسب‌ ها
آرشیو مطالب
امکانات وب
ایران رمان
http://jurist.parsiblog.com/



پیچک